رمان جدید:دوست های سر و ته من
سلام
اینروز ها درگیر نوشتن یک کتا دناله دار جدیدم
به نام دوست های سر و ته من راجع به زندگی سامان است که با دوست هایش کلی دسسته گل ه ـآب میدهند
دسته گل هایی که نمیشود جمعشان کرد
ولی بلاخره میتونن از پس خودشون بر بیان و اوضاع رو جمع کنن
ه نام غفور
مقدمه دوست های سرو ته من
نویسنده و تصویرگر:امیرحسین{یحیی}
سلام علیک نام من سامان است و آمده ام که هر اتفاقی افتاده است رو بنویسم این دفتر خاطرات مخلوطی از ماجرای من و دوستام است تا دردسر و جمع کردن دردسر و الفرار
دوست های من انگشت شمار نیستند{حتی اگر از چند نفر انگشت اضافه قرض کنید}ماجراهای ما ته ندارد
این اسامی چند دوست من است{بعضی ها ارای خصوصیت ویژه ای هستند که نوشتم}
ایلیا
پدرام
رحیم{اول و آخر هر دردسر}
اسماعیل
محمد
هامون{از همه نظر شبیه همیم و همیشه با هم موافقیم}
ساعد{فوتبالش عالی است}
کاظم{کوته فکر فحش نمیدهم انقدر فکر میکند که فکرش ته ندارد}
امیرمهدی{پارازیت}
حسام
متین
فرهام{همیشه خدا فکر میکند رئیس است}
و امیرحسین
اینها یک صدم دوست های من هستند
دوست ای من خیلی ان خیلی
اوه اوه اول مهر دارد نزدیک میشود و پایان تعطیلات
من از آنهایی هستم که از اول مهر منتظر اخر خردادن🙂
من بروم از تعطیلاتم به نکویی استفاده کنم
فعلا همین سامان
خب این بود مقدمه داستان من نظرتون رو راجع بهش بهم بگید
فصل 1 با نام {دوباره نه رحیم} در دست احداث است
خب فعلا بای