یحیی خانیحیی خان، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
وبلاگ عزیزموبلاگ عزیزم، تا این لحظه: 4 سال و 3 روز سن داره
داداش امیرعباسداداش امیرعباس8 سالگیت مبارک
دوستی من و سپنتادوستی من و سپنتا، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 10 روز سن داره
دوستی من و امیرعباسدوستی من و امیرعباس، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

پسری از جنس آتش

چشم هارا باید شست جور دیگری باید دید

این ر وزا

این یه دسته پنگوینه دو روز کلاس ندارم از دست این اینترنت لعنتی خسته شدم والا هر  موقع ترافیک اینترنت میشه کسرا میگه:کارانا کارنا الهی خایر نباینی کرینا{صداش میپیچه میشه این} نمیدونم طا از اینترنته کرونا چه کارس اوه میتونم برم پایین بلاخره خیلی خوش میگذره با اعتماد به نفس همه میرن جلو منو میزارن عقب نه نه نه بازیم بد نیس اتفاقا یلی خوبه هم استپ هوا بازی کردیم هم فوتبال کارت شعبده بازی خریدم 3 تا بازی میتونم باهاش بکنم 1-رام و دیس:باید بزرگترین گله گوسفند رو برای خودت برداری یه شب یلی سرد توی مزرعه آشوبی به پا میشود و تنها راه تمام شدن آشوب پیروزی آشوب است... 2-نیکماک:حشره های بد در شهر حشره های خوب ر...
22 ارديبهشت 1399

تولد داداشم

داداشم تولدش شد بلاخره 4 ساله شد خدایا شکرت که داداشم تولدشه خدایا شکرت ماه رمضونو انداختی تو کرونا که لااقل یه دلخوشی داشته باشیم
8 ارديبهشت 1399

سلامی به رنگ 8 اردیبهشت

سلام خدمت روزه داران عزیز قبلش بگم بدبختی ما هم شروع شد مشق مشق مشق مشق مشقق مشق مشق کلا مشقققققققققققققق معلمامون دارن هی مشق میریزن مشق مشق مشق امروز بلاخره روزه گرفتم البته سحریم صبحونه بود
7 ارديبهشت 1399

ادامه داستان من و آدم فضایی ام

لحظه ای کف کردم... یعنی یعنی یعنی ؛ آن جا دما از اینجا گرم تر است صد رحمت به اینجا ادم فضایی:حالا چجوری به سیاره فانتزیا برم این سفینه درست بشو نیس به سیاره خودم هم نمیتونم برگردم  من:شاید بتونیم یکی بسازیم آدم فضایی:یکی بسازیم چیزی روی سرت فرود نیامده فراموشی بگیری ما سفینه هامان را آنجا از مقاوم ترین چیز هایی که میتوانیم میسازیم سفینه من از 15 سیاهچاله رد شده است مال شما که اصلا نمیرود داخل سیاهچاله اوه اوه فکر آنجا را نکرده بودم من:خب امممم شاید بتونیم این سفینه رو تعمیر کنیم آدم فضایی:چطوری من:صبر کن... وسایل بابایم را که گاهی باهاش چیزی را تعمیر میکند را می آورم و با چند تا میخ فرمان و کلاچ را سر...
6 ارديبهشت 1399

بهار رمضان

سلام رمضان حالا نمیدونم اشتباه کردم یا نه 1442 قمری مبارک آهنگ رسیدن ماه رمضون:دیری دیریدی دیری دیریدی دیری دیری دین خب به سن تکلیف نرسیده میخواستم روزه بگیرم نشد مامانم سحری بیدارم نکرد ولی حتما  فردارو میگیرم الان در حال حاضر دو تا رمان مینویسم اولیش کتاب داستان های من و آدم فضایی ام کتاب 13 از 15 و دومی کتاب به یک عدد جیمز باند نیازمندیم دوتاش قشنگه بعد کرونا ایشاالله میبرم نشر اولین کتابامو چاپ میکنم الان داداشم تازه از خواب بیدار شده منم هم هم زمان تایپ میکنم هم ورزش میکنم یه شعر کرونایی سرودم عالی سه ساعت دستاتو بشور/بیرون نیا پیش من نیا/دست به من نزن/آی دست به من نزن وای/ آی خونه دار آی ب...
6 ارديبهشت 1399